محل تبلیغات شما



-چرا رنجم می‌دهی؟

-چون دوستت دارم.

آنگاه او خشمگین می‌شد.

-نه، دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم، خوشیش را می‌خواهیم نه رنجش را.

-وقتی کسی را دوست داریم، تنها یک چیز را می‌خواهیم: عشق را، حتی به قیمت رنج.

-پس، تو به عمد مرا رنج می‌دهی؟

-بله، برای این که از عشقت مطمئن بشوم.

 


قبلنترها عادت داشتم حرفهای نشنیدنیمو بنویسم,یه سریها رو تو بلاگ,یه سریها رو هم تو دفترخاطراتم.الان حتی دیگه نوشتنم هم نمیاد.از خیلی وقتا پیش تصمیم گرفتم دیگه با کسی دردودل نکنم,یا اگه گفتم,همه چیز رو نگم با جزییات.واسه همینه که مینوشتم,اما الان دیگه حتا حسشو ندارم بنویسم.

گاهی به قدری دلم سنگین میشه ار حرفها و بغضها که دلم یه جفت گوش واسه شنیدن می خواد,گوشهایی که بعدش نشن زبون واسه نیش و کنایه یا حتا نصیحت.

خیلی وقته از کمک آدمها دل بریدم,حتا اونایی که آماده به کمکن.

چون خدا میدونه بعدنترها کی و کجا منت بشه رو سرم.

خیلی تنها موندم خدایا!

کمکم کن 

تنهایی کاری ازم برنمیاد 

یه معجزه ی قشنگ برام بفرست 

کم آوردم.

فافوض امری الی الله


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نمایندگی رسمی مبین نت در ساری ڪمتر از عـادۍ